میخانه همان ، باده همان ، مست همان است
این خانه و آن کوچه ی بن بست ، همان است
این جرأت دیوار که سر می شکند باز
وان شوخ که بی پرده برون جست همان است
یک پلک تماشای تو از روزن درگاه ...
وان یار همان یار ، که در بست همان است
گفتیم ، دل سوخته اکسیر مراد است ...
گفتند در این شیوه چو بشکست همان است
هی شعر تر انگیخت ولی خاطر محزون ،
این دستخط و نسخه ی پیوست همان است
هر روز و شب از چلّه ی آن زلف کمانگیر
بر قلب جهان تیر همان ، شست همان است
آن نرگس مهجور ، نظر بسته برآهی ...
دل بسته ی راهی که بر آهست همان است
علی سیران
دیگر اشعار : علی سیران
نویسنده : علیرضا بابایی